هنوز گرمی تابستان روی تن کوچههای شهر بود که به مدرسه محرابخان محله فجر رسیدیم. مدرسه خالی و خلوت بود و صدایی از جایی نمیآمد، اما از درِ کناری مدرسه که وارد شدیم و چندمتری از حیاط بزرگ را زیر پا گذاشتیم، صدای همهمه و خنده بچهها از دور شنیده شد.
بچههایی که در سایه امنیت قرآن در دارالقران امامحسنمجتبی (ع) در خیابان نبوت۲۰ بودند.
با مدیر این دارالقرآن تازهتأسیس قرار مصاحبه داریم. وارد ساختمان که میشویم، مجید پورقربان، رئیس شورای اجتماعی محله فجر، به استقبالمان میآید. انتظار دارم که بلافاصله به دفتر مدیریت برویم و گفتگو کنیم. آقای مدیر، اما همهجا هست جز در دفتر مدیریتش؛ او در رفتوآمد بیوقفه بین کلاسها و بین طبقات مشغول هماهنگی است.
عذرخواهی میکند تا در نبود همکاران، اول اوضاع کلاسها را سامان دهد. آقای مدیر با آن همه گرفتاری و مشغولیت با هر بچهای که سر راهش میبیند، یک حال و احوال اساسی هم میکند و شوخی جزو جداییناپذیر رفتارش است. همین است که مدتی بعد متوجه میشوم بچهها آقای رحیمزاده را بیشتر شبیه دوست و برادر بزرگتر میبینند تا یک آقای مدیر.
محمدرضا رحیمزاده، طلبه جوان دهههفتادی، در سالهای نهچندان دور، پشت نیمکت کلاسی در دانشگاه بجنورد نشسته و چیزی نمانده بود تا مدرک دکترای حرفهایاش را در رشته دامپزشکی بگیرد! سرنوشت، اما اتفاقات دیگری در نظر داشت و محمدرضای دانشجو بعد از آشنایی با طرح «ولایت» مسیر زندگیاش تغییر کرد.
خودش تعریف میکند: ولایت طرحی بود برای نزدیکترشدن بیشتر حوزه و دانشگاه. وارد طرح شدم و شنیدن یک جمله از یک استاد، من را متحول کرد. جمله این بود که گفت «با طلبگی آدم هم خیر دنیا را دارد و هم آخرت.» این شد که در ترم شش از دانشگاه انصراف دادم و برگشتم مشهد و شروع به خواندن دروس حوزه علمیه کردم.
رحیمزاده که در حال حاضر، طلبه سطح خارج فقه و اصول در حوزه علمیه مشهد است، دورههای مربیگری کودک و نوجوان را هم گذرانده و درزمینه اجرای برنامه برای کودکان هم حسابی فعال است. وقتی وارد آموزشوپرورش شد، این قابلیت بسیار به کمکش آمد تا به این وسیله، تواناییهایش در حوزه ارتباط با کودک و نوجوان، بهخوبی دیده شود و اینطور شد که در دو سال پیاپی بهعنوان معلم نمونه انتخاب شد.
موفقیت در امر آموزش و ارتباط صحیح با کودک و نوجوان باعث شد که رحیمزاده بهعنوان اولین مدیر دارالقرآن امامحسن (ع) انتخاب شود و چیزی نگذشت که درستی این انتخاب را به همه ثابت کرد.
پورقربان در ستایش اخلاق و رفتار رحیمزاده به اولین چیزی که اشاره میکند، نداشتن نگاه بالا به پایین است؛ اینکه نگاه ستادی ندارد و خودش اول از همه پای کار اجرای هر برنامه است؛ «برای حاجآقا بچه چهارساله و من فرقی نداریم. بچهها را مثل بچه خودش دوست دارد و با همه با دوستی و احترام برخورد میکند. سرشار از مهربانی و انرژی مثبت است و همین باعث جذب همه بچهها به اوست.
نسل جدید اتفاقا خیلی مهربان است؛ فقط باید بلد باشیم که چطور باید با آنها ارتباط برقرار کنیم و آدم حسابشان کنیم
از طرف دیگر، فعالیتی که دارالقرآن امامحسن (ع) در محله دارد، منحصر به فعالیتهای قرآنی در همین مرکز نمیشود؛ برای مثال هیئت باسابقه این محله که مدتها با کمبود یک مکان مناسب برای فعالیتهایش روبهرو بود، در این مدت با استفاده از فضای دارالقرآن و همکاری آقای رحیمزاده توانست به رونق و شکوه گذشته برگردد و در ایام محرم و صفر برنامههای بسیار خوبی در این مکان اجرا شد.»
از رحیمزاده میپرسم این دیدگاهی که درباره دهههشتادیها و دههنودیها رایج شده است و بسیاری افراد گمان میکنند که آنها از دین فاصله گرفتهاند تا چه حد درست است. در پاسخ میگوید: من چنین چیزی را اصلا درست نمیدانم. نسل جدید اتفاقا خیلی مهربان است. فقط باید بلد باشیم که چطور باید با آنها ارتباط برقرار کنیم. باید بهمعنای واقعی آدم حسابشان کنیم، نه اینکه ادایش را درآوریم! باید بدانیم نحوه حرفزدنمان با آنها به چه شکلی باشد که در آنها تأثیر بگذارد.
او در ادامه، ماجرای پسری را میگوید که مادرش از نبود اعتمادبهنفس و انزوای رفتاری او شکایت داشت؛ «یک شبی که دوره مجمعالذاکرین برای آقاپسرها برگزار شده بود، به مادر گفتم که پسرش را بیاورد. دبیرستانی بود، اما بسیار خجالتی و بدون اعتمادبهنفس. در همان بدو ورود برایش شربت آوردم و بعد که نوشجان کرد، گفتم اینجا هرکس لیوان خودش را میشوید و راهنماییاش کردم تا به آبدارخانه برود و لیوان را سر جایش بگذارد.
بعد او را به دفتر بردم و پشت میز مدیریت نشاندم و یک فهرست دادم دستش. آن شب مسئول حضور و غیاب بچهها شد و بعد هم با یک چوبپر فرستادمش تا مسئول نظم کلاس و راهرو طبقه بالا باشد. این پسر از همان شب جذب این مکان شد. دعایی را که مادرش در حق من کرد، بعدها در خیلی از مراحل کاری و زندگیام حس کردم.»
دارالقرآن امامحسن (ع) روزهای فرد مخصوص پسرها و در روزهای زوج برای دخترخانمهاست. بهجز برپایی کلاسهای متنوع قرآنی با استادان مطرح کشوری، کلاسهای زبان و کلاسهای تقویتی دیگر هم در اینجا برگزار میشود. همچنین برای پسرها کلاسی با عنوان مجمعالذاکرین برپا میشود که مداحان معروف کشوری در آن حضور پیدا میکنند.
یکی دیگر از فعالیتهای خاص این دارالقرآن که رحیمزاده بر اطلاعرسانی آن تأکید دارد، تشکیل پاتوق دخترانه در روزهای چهارشنبه است؛ «دارالقرآن چهارشنبهها مخصوص دخترهاست و از همان دم در، ورود آقایان ممنوع است. از ساعت۵ بعداز ظهرتا ۹شب، کل ساختمان دراختیار خانمهاست. هر فعالیتی که دوست داشته باشند، از برنامههای ورزشی و تفریحی تا برنامههای درسی را انجام میدهند و حتی در فکر این هستیم که تبدیلش کنیم به پاتوق شبانه.
من خودم اسم این برنامهها را گذاشتم اعتکاف دوستانه. اعتکاف همیشه نباید مذهبی و عبادی باشد. اینکه دخترها اینجا با مادرها و مربیهایشان دور هم جمع باشند و تفریح کنند، حسابی روحیهشان را عوض میکند.»
آرزوی این طلبه جهادی این است که اینجا به قطب قرآنی نهفقط محله، که مشهد تبدیل شود تا با بلندکردن نام امامحسن (ع)، قدمی در راه پررنگکردن نام و کاستن از غربت نام آن حضرت بردارد.
* این گزارش یکشنبه ۸ مهرماه ۱۴۰۳ در شماره ۵۸۶ شهرآرامحله منطقه ۳ و ۴ چاپ شده است.